دختری در آسمان کویر

ساخت وبلاگ

امروز از اون روزاست که کاملا بی برنامه هستم........

عروسی ف کنسل شده فعلا و من هفته ی دیگه میرم خونه یه سر به مامان میزنم و برمیگردم

احساس خواب الودگی دارم  

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 121 تاريخ : جمعه 27 خرداد 1401 ساعت: 20:02

وقتی گذشته رو مرور میکنم خیلی چیزای دلگیر توش هست. بخصوص عالم بچگی و اون وضعیتها. بابا چقدر عصبی بود سرکار نمی‌رفت و وضع مالیمون خیلی بد بود. به سختی میگذروندیم. مامان هم انگار ضعف اعصاب گرفته بود و تحمل مارو نداشت. همش می‌خوابید و وقتی هم بیدار میشد غر میزد یا دعوامون می‌کرد. ما قوی بودیم که تو اون شرایط رشد کردیم و تازه شاگرد اول مدرسه هم بودیم. در حالی که محیط و فضای خونه برای ما خیلی خیلی سخت بود. الان که هوا گرم شده و من از تابستون و این هوای دم گرفته بدم میاد یادم افتاد بچگی ها از زمستون بدم میومد. بخاطر خونمون که اون شکل بود و ما تمام زمستون سرمارو حس میکردیم. اما الان من عاشق پاییز و زمستونم. افسوس از کودکی که اونطوری گذشت و افسوس بیشتر از جوونی که اونطور که دلم میخواست نگذشت. از اینجا که من هستم صدای هیچ قطاری نمیاد چون راه آهن از ما خیلی خیلی دوره. اوایل که این وبلاگو درست کردم تو خوابگاه بودم، و از اونجا گاهی صدای سوت قطارو می‌شنیدم،تو همون روزایی که سیما تازه رفته بود برای همیشه. ازدواج کرده بود و من حال خوبی نداشتم. تا اینکه مص اومد تو زندگیم و زندگیمو عوض کرد. هنوز یادم نمیره الماس و گوشی. هنوز یادم نمیره قد دیلاقش با سویشرت آبی. من عاشق شدم، یه عاشق خام که طرفشو انقدر اذیت کرد که سرانجاممون جدایی شد. ولی خاطره ها هنوزم برام قشنگن. چشمهای عسلی هنوزم تو نظرمن. امروز فال گرفتم فال نخود ببینم بهم زنگ میزنه پیام میده هرچند بار که گرفتم بد اومد. اما یه بار نیت کردم ببینم یه بار دیگه میبینمش و خیلی خوب اومد و من خوشحال شدم. دیگه نمیخوام باشه من ازش گذشتم ولی فقط آرزو دارم یکبار دیگه ببینمش مطمئنم برای خدا کاری نداره برآورده کردن این ارزو.یکم قبل با مهدیه حرف زدم دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 110 تاريخ : جمعه 27 خرداد 1401 ساعت: 20:02

فردا قراره مستر سنجدو ببینم.... دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 147 تاريخ : جمعه 27 خرداد 1401 ساعت: 20:02

امروز مثلا روز تولدمه. سوت و کور و تنها نشستم تو خونه. مثل همیشه. دیشبم خودم تنهایی رفتم پارک یه قدمی زدم. افسوس که اونکه باید باشه نیست.دیشب یه درخواست تو آپ ه دادم طرف قبول کرد حالا باید منتظر تماس باشم ببینم چی میشه. شاید خداوند به من هدیه ای داد برای تولدم. فکر میکردم مص تولدمو تبریک میگه اما نگفت. هیچ هیچ هیچ. امیدوارم بخاطر هر ثانیه از عمر و وقت من که تلف کرد تو همین دنیا جواب بده. حلالش نمیکنم بعدظهر قراره با م م ه بریم ارم مثلا به مناسبت تولدم. غمگینم....  دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 133 تاريخ : سه شنبه 3 خرداد 1401 ساعت: 9:05

بعد از روز تولدم درون من خیلی چیزا عوض شد. تصمیم گرفتم سبک زندگیمو عوض کنم. خیلی چیزارو رها کردم. من آدم دیگه ای شدم.فراموش کردم اینجا بنویسم روز تولدمو م ح تبریک گفت. حالش بهتره نسبت به قبل. منم چیزی نگفتم ایندفعه و دوباره باهاش اوکی هستم. اما خب هیچ چیز مثل قبل نمیشه. این دو هفته که گذشت آخر هفته هامو با تفریح پر کردم. قرار بود آخر هفته با م ح بچرخیم اما هم پنجشنبه هم جمعه آزمون ارشد داره. شاید جمعه بعدظهر ببینمش.س م خیلی آدم مارموزیه. نمیشه شناخت‌ش. یکم پشیمونم بخاطر اتفاقی که هفته پیش افتاد اما یگه هیچی برام مهم نیست وهیچیو سخت نمیگیرم. بیخیال. این نیز بگذردخیلی حرف دارم که نمیدونم چطور بنویسمشون....  دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 125 تاريخ : سه شنبه 3 خرداد 1401 ساعت: 9:05

تو هیمن دو هفته ای که از تولدم گذشت و سبک زندگیمو عوض کردم خیلی چیزا یاد گرفتم که ای کاش قبلا یاد میگرفتم. افسوس که زندگی همیشه اون چیزیو که باید یاد بگیری سر وقتش بهت یاد نمیده.  الان که تجربه ی بیشتری دارم تازه فهمیدم مص چقدر مرد بود. خیلی ها الان نیم مرد هستن ولی اون یه مرد واقعی بود یه پسر کامل. چقدر دیر فهمیدم من. از جامعه خبر نداشتم نمیدونستم خام بودم. وگرنه اگه صد سال دیگه هم طول می‌کشید از دستش نمی‌دادم. کاش میتونستم هرچیزی که بلدم و با بهای سنگین یاد گرفتم تو این مدت به دیگران هم منتقل کنم اما نه با حرف بلکه با حس. وگرنه حرف رو هیچکس تاثیر نداره تا آدم خودش چیزیو تجربه نکنه.دیروز با مطهره بودم تا شب، دیشب بهم گفت دلم میخواد سیگار بکشم من بهش گفتم خب بکش گفت ندارم منم بهش گفتم من تا حالا سیگار نکشیدم. نمیدونستم اون چند نخ سیگاری که چند وقت پیش بخاطر فشار زیاد روحی گرفته بودم هنوز تو کیفم مونده الان که جعبه ی اون سیگارارو تو کیفم دیدم شک کردم که نکنه مطهره اینارو دیده که گفته دلم سیگار میخواد. کلا آدم ناشناخته ای، شوخی و جدیش معلوم نیست. تمایلاتشم معلوم نیست. یکم بهش مشکوک شدم. ولی خب بهتره قضاوتی نکنم.عصر مهدیه در حد چند دقیقه زنگ زد، چون میدونه من حساسم رو اینکه بهم زنگ نزنه گویا وقتی تا دم سوپری هم میره سعی میکنه یه زنگ کوتاه بهم بزنه. البته من همینطوری یه چیزی گفته بودم ولی اون جدی گرفته. الان اگه بگم الکی گفتم درست نیست. مهدیه خیلی خیلی نرماله. از اون آدمای نرمال و خوش سخن روزگاره که الان دیگه کمیابن. خوشم میاد از آرامشی که داره از برنامه ریزی که برای خودش داره از رفتارش که سعی میکنه با آرامش همه چیزو هندل کنه. و بر عکس من که عصبی ام و زود ناراحت میشم و هیجان دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 120 تاريخ : سه شنبه 3 خرداد 1401 ساعت: 9:05